ماگ یا لیوان سرامیکی نوعی لیوان ، از خانواده لیوان های سفالی یا شیشه ای هستند که دارای روکش های مختلفتی از جمله سرامیک ، abs و... است.
لیوان های سرامیکی غالبا برای نوشیدن ، نوشیدنی های گرم مانند: قهوه ، چای و... استفاده میشود.
تکنیک های چاپ روی این لیوان ها مانند چاپ سیلک ، چاپ حرارتی ، چاپ یخی کوره ای ، عکس برگدان ، تامپو و... ، باعث شده بتوان لیوان هایی با طرح های جذاب و دوست داشتنی و زینتی مثل تصاویر ، لوگو ، نوشته ها و... تولید کرد.
ماگ ها دارای دسته ها و اندازه های بزگتری نسبت لیوان هی معمولی هستند و به این دلیل است که راحتی را برای نوشنده داشته باشد.
لیوان های سرامیکی سایز های متفاوتی دارند ولی به طور معمول حدود 350 میلی لیتر حجم دارند که این حجم 2 برابر حجم یک لیوان چای خوری معمولی است.
لیوان های سرامیکی به دلیل شیک بودن ، هم به عنوان وسیله دکوری که از روی میز گرفته تا داخل دکورهای شیشه ای قرار میدهند و در زمان نیاز از آن استفاده میکنند.
با تمام این اوصاف استفاده از ماگ ها به عنوان یک وسیله شخصی و در کاربردهای روزانه برای صرف نوشیدنی گرم و دلچسب باعث استفاده بیش از بیش از این نوع لیوان ها شده است.
این ویژگی ها باعث شده که لیوان های سرامیکی در جنس ها ، طرح ها و سبک های متفاوتی در جهان تولید شوند.
برای اشنایی بیشتر ما ماگ ، کاچ و گلس را برای شما معرفی و تفاوت های آن ها را بیان خواهیم کرد.
ابتدا به دیکشنری مراجعه و معنی فارسی آن ها را برای شما در زیر آوریم
Mug:
معانی بدست آمده از دیکشنری : ابخوری، لیوان، ساده لوح، دهان، دهن کجی، کتک زدن، عکس شخص محکوم
که با توجه به معانی موجود ماگ به معنی لیوان خواهد بود.
پس با توجه به توضیحاتی که دادیم :
این دسته (mug) شامل لیوان های سرامیکی و سفالی هستند.
Cup
معانی بدست آمده از دیکشنری : فنجان، پیاله، جام، ساغر، گلدان جایزه مسابقات، خون گرفتن، حجامت، بشکل فنجان در آوردن، فنجان گذاشتن، بادکش کردن
که این جا با توجه به معانی که میبینیم کاپ به معنی فنجان مد نظر ما قرار خواهد گرفت.
پس با توجه به بیانات بالا :
این دسته (cup) شامل فنجان های چای خوری ، قهوه خوری و غیره هستند و دارای جنس های مختلف از جمله سفال و سرامیک و... که به عنوان جام نیز مورد استفاده قرار میگیرند.
Glass
معانی بدست آمده از دیکشنری : شیشه، ابگینه، لیوان، گیلاس، جام، استکان، ایینه،شیشه دوربین، شیشه ذرهبین، عدسی، شیشه الات، الت شیشه ای، عینک، شیشه گرفتن، عینک دار کردن، شیشه ای کردن، صیقلی کردن
که با توجه به معانی موجود گلس به معنی لیوان و شیشه خواهد بود.
پس با توجه به توضیحاتی که دادیم :
این دسته (glass) شامل لیوان های شیشه ای هستند.
لیوان هایی که برای خوردن مایعات مانند آب و شربت و در کل لیوان هایی بیشتر برای نوششیدن نوشیدنی های سرد استفاده میشوند در این دسته بندی قرار میگیرند.
این نکته را نیز مد نظر داشته باشید که هر کدام از mug – glass – cup میتوانند با دسته یا بدون دسته باشند ، هرچند که داشتن دسته یک مزیت مهم هم از لحاظ کارایی و هم از لحاظ زیبایی برای ان های به شمار می آید
تفاوت mug – glass – cup در چیست؟
Glss با توجه به توضیحات داده شده برای نوشیدنی های سرد کار برد دارد.
شاید با مطالعه این مطلب تا اینجا وجه اشتراکات بسیاری بین ماگ و کاپ را متوجه شده باشید و جواب این سوال که تفاوت آنها با هم چیست ذهن شما را مشغول کرده باشد:
Mug و cup دارای اشتراکات بسیاری هستند از جمله این که عمدتا برای مصرف نوشیدنی های گرم مورد استفاده قرار میگیرند و همچنین هردو اغلب دارای جنس سرامیک یا سفال هستند.
ولی تفاوتی که دارند در حجم آن هاست.
با مراجعه به سایت ویکی پیدا و سرچ فنجان به توضیح زیر میرسیم :
فنجان نام ظرفی است که با استفاده از آن میتوان مایعات را نوشید (معمولاً قهوه یا چای). فنجانها معمولاً بین ۶۰ تا ۹۰ میلی لیتر گنجایش دارند
در سایت ویکی پیدیا لیوان را جست و جو و به توضیح زیر رسیدیم:
لیوان ظرفی است غالباً استوانهای که بزرگتر از استکان یا فنجان است و برای نوشیدن مایعات بهکار میرود. لیوان ممکن است شیشهای،کاغذی،پلاستیکی یا از جنس دیگر باشد.
پس نتیجه ای که خواهیم گرفت:
Mug ها دارای حجم به مراتب بزگتر از Cup ها هستند.
Mug دارای حجمی حدود 350 سی سی و cup دارای حجمی بین 60 تا 90 میلی لیتر است .
همچنین میدانیم که:
1 میلی لیتر = 1 سی سی
پس در نتیجه ماگ حجم ماگ بیش از 3 برابر یک کاپ خواهد بود و این تفاوت بین ماگ و کاپ است
حال دانستن تاریخ چه ای از به وجود آمدن ماگ و لیوان ها خالی از لطف نیست
تاریخچه لیوان های سرامیکی (ماگ)
گفتن این نکته که در قدیم (عصر باستان) نیز از ماگ استفاده میشده ولی نه به شکل و شمایل امروزی شاید جالب به نظر برسد.
ماگ ها در آن عصر از جنس چوب ، استخوان و گل ساخته میشدند و مورد استفاده قرار میگرفتند.
استفاده از ماگ ها به گستردگی امروز نبوده و برای موارد خاص مثل جشن ها استفاده میشده است.
ولی بر خلاف گذشته امروزه مورد توجه روزافزونی قرار گرفته اند.
با بررسی این تاریخچه ابتدا به ماگ های چوبی میرسیم:
ماگ چوبی:
این ماگ ها همانظور که در فیلم ها نیز دیده اید در گذشته و در اغلب نقاط جهان مورد استفاده قرار میگرفتند.
این ماگ ها به خصوص در کشورهایی که دارای درختانی با جنس های مرغوب بودند بیش از بقیه نقاط مورد استفاده قرار میگرفتند.
به دلیل جنس چوبی از گذشته ماگی برجای نمانده است.
امروزه فرایند تولید ماگ های چوبی کاملا متحول و متفاوت شده است.
. ماگ سفالی:
ماگ های سفالی در ابتدا از صفر تا صد آنها به وسیله دست ساخته میشد ولی با پیشرفت این صنعت بعدها با استفاده از چرخ سفالگری ساخته میشدند.
زمان دقیق استفاده از ماگ های سفالی به مانند ماگ های چوبی مشخص نیست ولی باستان شناسان احتمال میدهند حدود 6500 سال قبل از میلاد استفاده از چنین ماگ ها تا حدود زیادی مرسوم بوده است.
در آن زمان ، ابتدا بدنه و سپس دسته ساخته و به یکدیگر متصل میشدند.
یک نمونه از قدیمی ترین ماگ سفالی پیدا شده از گذشته مربوط به 4 تا 5 هزار سال قبل از میلاد بوده که در یونان پیدا شده است .
ماگ فلزی:
این لیوان ها نیز قدمت آن ها به چندین سال قبل از میلاد مسیح میرسد.
در زمان های گذشته مشکلی که این لیوان ها داشتند این بود که ، لبه بسیار ضخیمی داشتند که برای نوشیدن مناسب نبودند.
بعد از انقلاب صنعتی و راحتتر شدن استفاده از فلزات ماگ ها فلزی نیز به شکل صنعتی ساخته شدند.
لیوان های فلزی صنعتی ساخته شاده نازک بودند و مشکلات قبلی را نداشتند.
اما به دلیل انتقال گرما لیوان های فلزی ، این نوع ماگ ها بسیار کم تولید شدند.
انتقال گرما خوردن مایعات داغ را سخت و گاها غیر ممکن میکرد.
ماگ سرامیکی:
حدود 400 سال قبل از میلاد چینی ها توانستند مواد پرسلن (جنس تشکیل دهنده ظروف چینی) را اختراع کنند.
با اختراع این مواد کم کم ماگ ها سرامیکی جای خود را بین مردم باز کردند.
این جنس باعث میشد که نوشیدن ، نوشیدنی های گرم و سرد در آن ها راحت باشد.
علاوه بر ماگ ها این جنس برای ساهت ظروف بسیاری دیگری نیز بکار گرفته شد.
با این همه ویژگی هر روز بر فراگیری این جنس بین مردم افزوده شده و تا به امروز که ده ها جنس چینی در هر خانه ای وجود دارد.
ماگ های سرامیکی نیز به دلیل طرح های زیبایی که روی آنها استفاده میشد ، کم کم جای بسیاری از ظروف را برای نوشیدن نوشیدنی گرفته اند.
منبع:
البته به این معنا نیست که سوداگری هرچند کوچک شما به هدف تبلیغ کالا و خدماتش، نمی تواند از آن ها مستفیض گردد! حتی شدنی است کسب و کارتان به گونه ای باشد که شما توانایی خرج کردن برای تبلیغ محصولات و خدماتتان را به کمک یک شرکت تبلیغاتی داشته باشید، اما این هم به تنهایی ایده ی مناسبی نیست. باز هم شما نیاز دارید که در شبکه های اجتماعی حضور داشته باشید، زیرا مشتری های مختلف هرکدام بر اساس سلیقه و نیازشان از یک سری از شبکه های اجتماعی مکررا استفاده می کنند. همانند دیگر انواع بازاریابی، کسب و کارهای حقیر بیچارگی دارند تمرکزشان را برای رسیدن به مشتریان بالقوه، بر روی تلاشهای بازاریابی شبکه های اجتماعی و پولشان قرارد دهند. هیچ نقطه ای برای هزینه کردن وقت و پول در ترویج کسب و کار شما در شبکه های اجتماعی نیست که مشتریان شما از آن بهرهگیری نکنند.
شبکه های اجتماعی می توانند منبع عظیمی از فرصتهای دیده شدن و اشاعه یافتن کسب و کارها باشند الی بتوانند برند خویش را به صورت آنلاین به جمع زیادی از مخاطبان شناسایی کنند. انواع بازاریابی شبکه های اجتماعی ولی این نمی تواند به این معنی باشد که شما باید الزاما در تمام شبکه های اجتماعی حضور داشته باشید. با توجه به تنوع و گستردگی شبکه های اجتماعی و با دانش به اینکه هرکدامشان شرایط و ویژگیهای مخصوص به خودشان را دارند و طیف خاصی از اجتماع را در برمی گیرند، شما می توانید با کمی مطالعه و پژوهش راجع به گونه ها پلت فرم های شبکه های اجتماعی، بهترین و مناسب ترین گزینه ها با شرایط کسب و کار خود را برای حضورتان در این عرصه انتخاب کنید الی بتوانید در کمترین سررسید و با صرف کمترین خرج گواه بیشترین بازدهی در سوداگری خود باشید.
دنی فیلیپو یکی از مشهورترین یوتیوبرهای جهان است. او را در جلسهای تصور کنید که روی صندلی میایستد و همکار و برادر دوقلویش، مایکل، تنها به او خیره میشود. لوگان پائول، یوتیوبر مشهور و خبرساز دیگر، در گوشهای دیگر از میز نشسته و فقط میخندد. این ترکیب، در جدیدترین اپیزود پادکست Impulsive لوگان پائول کنار هم جمع شدهاند. افرادی که با دنی فیلیپو و برنامهی مشهور یوتیوبش بهنام RackaRacka آشنا باشند، میدانند که چنان رفتارهایی از او عجیب نیست. درواقع، دنی وقتی عصبانی یا هیجانزده باشد، روی صندلی میایستد و در اتفاق اخیر، هم هیجانزده و هم عصبانی بود. او با عصبانیت در آن لحظه گفت: «کاری که آنها با ما میکنند، عادلانه نیست. اصلا عادلانه نیست».
دنی، مانند بسیاری از تهیهکنندههای دیگر یوتیوب، مرگ آن را حتمی میداند. او حداقل، مرگ یوتیوبی را حتمی میداند که خودشان با آن بزرگ شدهاند. یوتیوب مد نظر آنها، از شخصیتهای عجیب، نوآور و مشتاق استقبال میکرد و امروز، تلاش میکند تا آنها را با برنامههای رسمی و موزیک ویدئو جایگزین کند.
دوقلوهای فیلیپو، بهنوعی بدلکار و بازیگر هستند و میل زیادی هم به خرابکاری دارند. بهنظر میرسد یوتیوب، پلتفرمی که زمینهی جذب مخاطبان آنها را فراهم کرد، دیگر تمایلی به حفظشان ندارد. بهعنوان مثال، آنها ویدئویی دارند که با استفاده از تکنولوژیهای متنوع، صحنههای Fatality بازی مورتال کامبت را شبیهسازی کردهاند. اگر در یوتیوب، برای پیدا کردن آن ویدئو جستوجو کنید، ویدئوهای کپی نشان داده میشود و اثری از ویدئوی اصلی دوقلوها در نتایج جستوجو نیست. درواقع، یوتیوب ویدئوی فیلیپو را بهخاطر نقض قوانین خشونت مخفی کرد، اما برادرها اعتقاد دارند ادعای پلتفرم، دروغی بیش نیست.
دنی دربارهی مخفی شدن ویدئویش میگوید:
یوتیوب میگوید قطعی در سیستم وجود دارد. کدام قطعی و مشکل لعنتی؟ آنها میگویند ویدئوهای ما مخفی نشدهاند. پس چرا هیچ کدام از ویدئوها در نتایج ظاهر نمیشوند؟
برادران فیلیپو
داستان برادران فیلیپو، نمونهای از چندین اختلاف نظری است که بین تهیهکنندهها و یوتیوب وجود دارد. اختلافی که بین تعریف تهیهکنندهها از یوتیوب و نحوهی نمایش این پلتفرم به تبلیغدهندهها و رسانهها وجود دارد. قطعا، یوتیوب برای ایجاد تمایز با رقبایی همچون نتفلیکس و هولو، به تهیهکنندهها وابسته است. آنها ادعا میکنند که همهی تلاش خود را برای تبلیغ هرچه بیشتر محتوای اختصاصی تولیدکنندهها به کار میگیرد و در این مسیر، حتی کنفرانسهایی برای معرفی آنها و بهبود جامعهی تهیهکنندهها برگزار میکند.
همان تهیهکنندههایی که یوتیوب، ادعای حمایت از آنها را دارد، برخی اوقات از رویکردهای پلتفرم و نمایش ندادن ویدئوهایشان متعجب میشوند. آنها میگویند ویدئوها در نتایج جستوجو، فهرست برترین ویدئوها و محلهای دیگر نمایش داده نمیشوند و بهمرور، از اعتبار آنها کاسته میشود.
درکنار ادعای تهیهکنندهها، رویدادهای معرفی یوتیوب به تبلیغدهندهها نیز عموما با نمایش محتوای تولید شده توسط نامهای مشهور، و نه آماتورهای خلاق، برگزار میشود. در مقابل، افرادی که با بهرهگیری از پلتفرمهای یوتیوب به موفقیتهای بزرگی رسیدهاند، از رویکردهای جدید آنها در قضاوت محتوا راضی نیستند. آنها بهمرور از داراییهای با ارزش معنوی پلتفرم، به معترضانی عصبی تبدیل شدهاند.
یوتیوب، امروز با بحران اخبار و محتوای دروغین هم روبهرو است و همچنین، روشهای بیشمار سوءاستفاده از آن نیز روزبهروز بیشتر میشوند. در همین شرایط، شرکت تلاش میکند تا محتوایی تجاریتر و جذابتر برای تبلیغدهندهها عرضه کند. سرعت تغییر به آن نوع محتوا نیز بهقدری است که از سوی تهیهکنندههای مستقل، بیسابقه محسوب میشود.
باتوجهبه رخدادهای بالا، میتوان ادعا کرد که دوران طلایی یوتیوب، دورانی که میلیونها تهیهکنندهی متنوع، همگی درآمد مناسبی داشتند تا محتوای اختصاصی خود را تولید کننده، به پایان رسیده است.
یوتیوب، با هدف ساختن پلتفرمی برای توزیع ویدئوهای تولیدکننده توسط کاربران، تأسیس شد. البته، موضوعی دیگر بهنام حریم خصوصی باعث شد تا شهرت آنها، بهصورت انفجاری افزایش پیدا کند.
وقتی گوگل، یوتیوب را در سال ۲۰۰۶ به قیمت ۱.۶ میلیارد دلار خریداری کرد، آنها باید مشکلات عظیم حریم خصوصی خود را برطرف میکردند. در آن زمان، تماشای هر نوع محتوایی در یوتیوب امکانپذیر بود. درنتیجه، استودیوهای فیلمسازی، غولهای صنعت تلویزیون و استودیوهای موسیقی، بسیار عصبانی بودند. بههرحال، یوتیوب پس از پیوستن به گوگل، باید تغییر میکرد. درنتیجه، مدیران اجرایی روی بالا آوردن محتوایی متمرکز شدند که بنیانگذاران، با در نظر داشتن آن، پلتفرم خود را راهاندازی کردند: ویدئوهای اختصاصی.
تمرکز روی فرهنگ تولیدکنندهها، فرهنگ یوتیوب را از روزهای ابتدایی شکل داد. پلتفرم آنها، به محلی برای نمایش تهیهکنندههایی تبدیل شده بود که با استانداردهای هالیوود، همخوانی نداشتند. در آن زمان، افرادی همچون جنا ماربلز، فلیکس «پودیپای» کیلبرگ، آنتونی پادیلا، یان هکاکش و لیلی سین توانستند شهرتی دست و پا کنند. آنها توانستند محتوایی تولید کنند که در هیچ جای دیگر دیده نمیشد و قطعا، منحصربهفرد بود. ماربلز، توانست توجه زنان را به خود جلب کند، کیلبرگ بهخاطر پخش زندهی بازیها مشهور شد و سین، با نشان دادن خانوادهای هندی-کانادایی، شهرت خوبی به دست آورد.
فلیکس کیبلرگ، ستارهی PewDiePie
در خلال سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱، ویدئوهای بارگذاری شده در یوتیوب، از ۱۰ ساعت در هر دقیقه به ۷۲ ساعت در هر دقیقه رسید. تا سال ۲۰۱۱، کاربران بیش از یک تریلیون بار، ویدئوهای پلتفرم را مشاهده کرده بودند و درآمد تولیدکنندهها هم بهلطف Google AdSense در وضعیت خوبی قرار داشت.
بهعنوان مثالی از درآمد تولیدکنندهها در سالهای ابتدایی دههی ۲۰۱۰، میتوان جنا ماربلز را عنوان کرد که درآمدی ۶ رقمی داشت. امروز، برترین تولیدکنندهها که در دستهبندی تبلیغاتی بالا قرار بگیرند، ماهانه تا بیش از یک میلیون درآمد دارند.
تا سال ۲۰۱۲، تولیدکنندههایی همچون کیلبرگ تصمیم گرفتند تا برای کار تمام وقت در یوتیوب، حتی تحصیل را کنار بگذارند. کیلبرگ در مصاحبهای با یک رسانهی سوئدی گفته بود که ماهانه بیش از ۲ میلیون بازدید و ۳۰۰ هزار مشترک فعال دارد. سطح توجهی که در آن زمان به او میشد، برای خودش هم جدید بود.
کیلبرگ، بیش از همهی تولیدکنندههای مستقل یوتیوب نشان داد که با تولید محتوای جذاب، چه حجم بالایی در آمد را میتوان کسب کرد. او در مصاحبهی آن سالها پیرامون شهرت گفته بود:
حس میکنم لایق این همه توجه نیستم. من بهاندازهی کافی به این فعالیت علاقهمند بودم، اما اکنون، وقتی افراد زیادی کارهای من را مشاهده میکنند، احساس بسیار بهتری دارم.
در خلال سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵، یوتیوب بهشت کمدینها، فیلمسازها، نویسندهها و بازیگرانی بود که توانایی تولید مناسب داشتند و با آن کار، درآمد نیز کسب میکردند. آن دوران، فرهنگی کاملا جدید را پایه گذاری کرد که حتی در سالهای بعد، به جریان اصلی نیز تبدیل شد. بهعنوان مثال، برنامهی مستقل Awkward Black Girl بعدا به سریال Insecure از شبکهی HBO بدل شد. در نمونهای دیگر، تولیدکنندههای Rooster Teeth و تایلر اوکلی پس از جذب مخاطبان زیاد، حتی تورهایی برای ملاقات با طرفداران ترتیب دادند.
هیچکس در بختآزمایی سرمایهگذاری نمیکند. همه، آن را به چشم بازی میبینند. برای بیت کوین هم میتوان همین نظریه را داشت و بهجای درگیر شدن بیش از حد، با آن بازی کرد. در تاریخ ۸ دسامبر سال ۲۰۱۷، چند روز پس از آنکه بیتکوین برای اولینبار از مرز ۱۰ هزار دلار رد شد، مدیرعامل کوینبیس، برایان آرمسترانگ در پستی وبلاگی از مشتریان خواست که با دقت و مسئولیتپذیری سرمایهگذاری کنند. یک هفته پس از آن، قیمت بیتکوین به نزدیکی ۲۰ هزار دلار رسید و از آن زمان، سقوطی طولانی را تجربه کرد.
با کمی دقت در پست آرمسترانگ، میتوان زمانبندی آن را حسابشده دانست. اگر افراد به نصیحت او گوش داده بودند، دقت بیشتری در کارهای خود لحاظ میکردند. آنها در صورت تصمیمگیری عاقلانه، شاید حجم خریدهای خود را کاهش میدادند یا بهصورت کامل از بازار خارج میشدند. امروزه، درشبکههای اجتماعی متعدد و خصوصا انجمن ردیت، با داستانهای زیاد از افرادی روبهرو هستیم که سرمایهگذاریهای هنگفت را در ماههای نزدیک به دسامبر ۲۰۱۷ انجام دادند. اکثر آنها شکستهای بزرگی را تجربه کردند. در یکی از آن داستانها که در نیویورک تایمز هم چاپ شد، یک معلم کرهای ۴۵ ساله، نزدیک به ۹۰ هزار دلار پول قرض کرد تا بیتکوین بخرد و اکثر آن را نیز از دست داد.
پس از مرور داستانهای شکست، مجددا به پست آرمسترانگ میرسیم. شاید او نباید از اصطلاح سرمایهگذاری برای بیتکوین استفاده میکرد. اکثر افراد در بیتکوین سرمایهگذاری نمیکنند و بیشتر، آن را بازی میدانند. استفاده از کلمهی صحیح برای توضیح ارتباط اکثر افراد با بیتکوین، راهی کاربردی است تا بازیگران جدید را با آنچه انتظارشان را میکشد، آشنا کنیم. درواقع، آنها با دانستن ماهیت ارتباط، میتوانند انتظارات معقولانهتری پس از ورود به بازی بیتکوین داشته باشند.
بیتکوین از نظر بسیاری از کارشناسان، در دستهبندی اقتصادی شبیه به بازیهای شانسی مانند بختآزمایی قرار میگیرد. به آن بازیها، مجموع-صفر گفته میشود. نقطهی مشترک همهی بازیهای مجموع-صفر، این است که تمام دارایی ورودی با جایزهی پرداختی در پایان، برابر میشود. در یک بازی مجموع-صفر، هیچ محصول جدیدی تولید نمیشود. درنهایت برای هر برنده در چنان بازیهایی، یک بازنده وجود دارد.
با نگاهی کلی به بازیهای مجموع-صفر، آنها را با سرمایهگذاریهای برد-برد مانند سهام یا اوراق قرضه مقایسه کنید. در موضوع سهام، مشارکت هر سهامدار برای پشتیبانی نیازهای مالی شرکت مورد نظر استفاده میشود. در ادامه، مجموع فرایندهای ماشینی، نیروی انسانی و مالکیت معنوی شرکت با هم ترکیب میشوند تا محصول بسازند. فروش محصولات نیز مرحلهی آخر خواهد بود که بازگشت را به همراه دارد. بهبیان دیگر، تا زمانیکه مدیران شرکت، سرمایهی دریافتشده را بهصورت عاقلانه مصرف کنند، شرکت میتواند پولی بیش از سرمایهی دریافتشده از سهامداران را به آنها بازگرداند.
رویکردی که در سهام و اوراق قرضه گفته شد، در بازیهای مجموع-صفر وجود ندارد. بهعنوان مثال، در بازیهای قمار کارتی، اگر ۵ بازیکن هر کدام ۱۰۰۰ دلار به بازی وارد کنند، امکان ندارد که برنده بیش از ۵ هزار دلار پول با خود ببرد. بهبیاندیگر، بازی مجموع-صفر نمیتواند بیش از ورودی خود، سرمایه تولید کند. بیتکوین نیز همین شرایط را دارد. مثلا تنها راهی که فردی در خرید و فروش بیتکوین احساس پیروزی کند، آن است که فردی دیگر با قیمتی بیش از قیمت کنونی، بیتکوینهای او را بخرد. درنهایت، بازیگران اکوسیستم بیتکوین (و شاید همهی رمزارزها) برخلاف سرمایهگذاران سهام، وارد کسبوکار تولیدکنندهی ارزش نشدهاند. تنها راه کسب سود یا خروج موفقیتآمیز آنها، ورود فردی جدید به بازی است.
تفاوت بیتکوین با دیگر بازیهای مجموع-صفر، در نحوهی تقسیم کردن سرمایههای ورودی آن است. قمارهای کارتی، جایزه را به فردی میدهند که بهترین دستهی کارت را داشته باشد. جایزهی بختآزمایی، به فردی میرسد که عدد صحیح را انتخاب کند. در موضوع بیتکوین، مجموع جایزهی موجود بسته به زمان ورود به بازی تقسیم میشود. درواقع بازیکنان قدیمی از سرمایهی بازیکنان جدید سود میبرند.
مکانیزم توزیع بیتکوین، تنها ویژگی منحصربهفرد آن نیست. ارز پیشگام دنیای رمزارزها را میتوان قماری دانست که بهجای اجرا در قمارخانههای لاسوگاس، بهعنوان یک بازی توزیعشدهی آنلاین فعالیت میکند. درنتیجه، مقامات قانونی نمیتوانند در صورت تقلب به آن وارد شوند و بازی را تعطیل کنند. بهعلاوه، اپراتور سیستمی نیز وجود ندارد که بازیکنی را از ورود منع کند. درنهایت، بیتکوین توسط کدی متنباز مدیریت میشود که احتمال خطا در توزیع جوایز را کاهش میدهد. کد بیتکوین برای همه قابل مشاهده است و افراد میتوانند قوانین آن و نحوهی اجرا را بررسی کنند. میتوان آن را با روند بختآزمایی مقایسه کرد که هیچ اطلاعاتی به شرکتکنندهها نمیدهد.
هدف از اینکه بیتکوین را بهجای سرمایهگذاری، بازی بنامیم، محکوم کردن آن نیست. بازیهای مبتنی بر اقتصاد هم ارزش مالی ایجاد میکنند. حتی بختآزمایی هم برای افراد بسیاری شغل ایجاد میکند. ایجاد شغل هم پیشرفت اقتصادی در پی دارد. بههرحال، این بازیها هم سرگرمی ایجاد میکنند و مانند تماشای یک فیلم ترسناک، جذاب هستند.
صعود و سقوط قیمت بیتکوین، برای بسیاری حکم سرگرمی جذاب دارد. آن را میتوان حتی با سریالهای عادی تلویزیونی مقایسه کرد که درکنار ایجاد سرگرمی، برای افراد بسیاری در پشت و جلوی صحنه شغل ایجاد میکنند. بیتکوین و سرویسهای مربوطهی فراوان مانند صرافیها، پردازشگرهای پرداخت، ارائهکنندههای کیف پول و دیگر موارد نیز، برای برنامهنویسها، بازاریابها، وکلا و اقتصاددانها شغل ایجاد میکنند.
در اقتصاد جهانی، اگر بازیهای متعدد اقتصادی همچون بختآزمایی ممنوع اعلام شود، آنها به سمت فعالیتهای زیرزمینی متمایل میشوند. با چنان رویکردی، نهتنها کیفیت کارها کاهش مییابد، بلکه خشونت و بیقانونی در آن موج خواهد زد؛ خشونتی که بین سازمانهای زیرزمینی مختلف ایجاد میشود تا کنترل بازی و اقتصاد پیرامون آن را در دست بگیرند. انجام همین فرایندها در دنیای آزاد بهنفع جوامع هم خواهد بود. در موضوع بیتکوین هم همین روند را میتوان متصور شد.
بیتکوین در دورههایی از تاریخ خود، فراتر از یک بازی پولی بود. بهعنوان مثال در سال ۲۰۱۱، ویکیلیکس پس از قطع شدن از سیستمهای بانکی، به بیتکوین اتکا کرد تا ارتباطش را با اهداکنندههای کمکهای مالی حفظ کند. همین رویکردهای پرداختی، اولین دلیل تولد بیتکوین بودند، اما بهمرور فاصلهی زیادی با آن گرفت و امروز بیشتر شبیه به یک بازی پولی شده است.
آنچه که بیتکوین را بهعنوان یک بازی جذاب میکند، همان صعود و سقوط قیمتها است. فرایندی که برخی را ثروتمندتر و برخی را بازندهی میدان میکند. بههرحال، همین ویژگیها، دقیقا دربرابر هدف اصلی، یعنی ارائهی یک سیستم تبادل پولی قرار میگیرند. مردم درنهایت به پول پایدار نیاز دارند و چنین پولی با نوسان زیاد، انتخاب مناسبی برای پرداخت نخواهد بود.
عبارات بالا، ما را بار دیگر به پست وبلاگی مدیرعامل کوینبیس و اصطلاح «سرمایهگذاری» برای بیتکوین میرساند. اکنون میدانیم که عنوان پست او قطعا گویای حقایق دربارهی بیتکوین نبوده است.
هیچکس در یک بازی مجموع-صفر سرمایهگذاری نمیکند، بلکه تنها به بازی مشغول میشود. پیشنهاد صاحبان قمارخانهها برای سرمایهگذاری در بازیهای بختآزمایی و تشویق مردم برای تزریق پول به آنها، تنها تلاشی تبلیغاتی یا استفادهای هوشمندانه (و کاسبکارانه) از کلمات محسوب میشود. بههمینترتیب، بازیکنان دنیای بیتکوین نیز نباید با تصور سرمایهگذاری استوار و اصولی، فریب چنین تیترهایی را بخورند. آنها خواهناخواه درحال بازی کردن یک بازی مجموع-صفر هستند. درنهایت، کلمهی سرمایهگذاری باید برای همان فرایندهای سنتی و خالق ارزش به کار برود که نوعی بازی برد-برد محسوب میشوند. فرایندهایی همچون خرید سهام و اوراق قرضه که خروجی ملموسی دارند.